مثالهای ورزشی رهبر انقلاب

 

رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان به مناسبتهای مختلف، با هنرمندی خاصی از مثالهایی ساده و  در عین حال تاثیرگذار استفاده میکنند. بیان یک مطلب با مثال اولا به فهم و گیرایی آن مطلب بسیار کمک میکند و ثانیا امکان یاد آوری و حفظ آن مطلب را دوچندان میکند. ورزشها نوعی از مثالها هستند که رهبر انقلاب بارها در بیاناتشان از آنها استفاده کرده اند. در ادامه قسمتی از بیانات ایشان که با مثالهای ورزشی همراه بوده است، تقدیم میگردد.

 

 

کشتی، نرمش قهرمانانه

ما مخالف با حركتهاى صحيح و منطقى ديپلماسى هم نيستيم؛ چه در عالم ديپلماسى ، چه در عالم سياستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چيزى هستم كه سالها پيش اسم‌گذارى شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در يك جاهايى بسيار لازم است، بسيار خوب است؛ عيبى ندارد، اما اين كشتى‌گيرى كه دارد با حريف خودش كشتى ميگيرد و يك جاهايى به دليل فنّى نرمشى نشان ميدهد، فراموش نكند كه طرفش كيست؛ فراموش نكند كه مشغول چه كارى است؛ اين شرط اصلى است؛ بفهمند كه دارند چه‌كار ميكنند، بدانند كه با چه كسى مواجهند، با چه كسى طرفند، آماج حمله‌ى طرف آنها كجاى مسئله است؛ اين را توجّه داشته باشند.(1)

 

کشتی، جنگ تحمیلی

هر چند در ظاهر فقط يك ارتش عراق بود كه با ما مى‌جنگيد؛ اما كارشناسان و جاسوسان و ماهواره‌ها و سلاحهاى امريكايى و اروپايى بلوك شرق (شوروى آن روز و كشورهاى اروپاى شرقى) و نيز پول دولتهاى اطراف خليج فارس و نيروهاى كارشناس غير عرب - كه بعضى گفته‌اند اسرائيليها هم در ميانشان بوده‌اند، ولى من چون يقين ندارم نمى‌خواهم بگويم - دست به هم داده بودند و از عراق جانبدارى مى‌كردند. علاوه بر اينها شما مى‌دانيد در جبهه قرار داشتن فقط به اين معنا نيست كه انسان با دشمن گلاويز شود؛ در صورتى كه فراهم كردن زمينه نبردِ آسانتر براى طرف مقابل، كمك زيادى به او مى‌كند. مثلاً دو نفر كه با هم كُشتى مى‌گيرند، اگر عدّه‌اى يك كشتى‌گير را تشويق كردند و برايش امكانات تدارك ديدند و كار يادش دادند و زير پايش را صاف و لباسش را مرتّب كردند و اگر افتاد زير بغلش را گرفتند؛ همه آنها در كُشتى داخلند. جنگ عراق با ما شبيه چنين صحنه‌اى بود.(2)

 

فوتبال، تبعیض زن و مرد

بعضى از مشاغل هست متناسب با ساخت زن نیست، خب اینها را دنبال نکنند. یکى از کارها این است که آن تحصیلاتى را که به آن مشاغل منتهى میشود، بر زن تحمیل نکنند. این بحث دانشگاه و تحصیلات و مانند اینها که باز بعضى‌ها جنجال میکنند که در تحصیلات تبعیض است، این تبعیض همه‌جا بد نیست. تبعیض آنجایى که ضدّ عدالت باشد بد است. والّا فرض کنید وقتى‌که شما در یک تیم فوتبال، یکى را میگذارید مهاجم، یکى را میگذارید مدافع، یکى را میگذارید دروازه‌بان، خب این تبعیض است دیگر. اگر آن کسى که باید در خط دفاع واایستد، گذاشتند مهاجم، خب تیم خواهد باخت. آن کسى که باید مهاجم باشد اگر گذاشتند دروازه‌بان که بلد نیست این کار را، خب تیم میبازد. این تبعیض است، [امّا] این تبعیض، عین عدالت است؛ یکى را اینجا میگذارند، یکى را آنجا میگذارند، یکى را آنجا میگمارند. [پس باید] ببینیم با توجّه به آن اهداف بلند چه درسى براى بانوان مناسب است، آن درس را در اختیارشان قرار بدهیم؛ نه اینکه مجبورش کنیم که شما چون در کنکور این‌جورى شرکت کردى، و این‌جورى نمره آوردى، حتماً باید بروى فلان درس را بخوانى، که این درس نه با طبیعت زنانه‌ى او سازگار است، نه با اهداف عالى او سازگار است، نه شغلى که به دنبال این درس به او داده میشود، متناسب با او است.(3)

 

زمین فوتبال، میدان سیاست خارجه

در ميدان جنگ اين‌طور نيست كه فرمانده‌ى يك گردان يا فرمانده‌ى يك تيپ عقيده‌اش عوض شود و بگويد مصلحت نيست ما به اين طرف حمله كنيم، برگردد و لوله‌ى توپش را بگيرد به آن طرف! حالا اگر تشبيه ميدان سياست خارجى به ميدان جنگ را اغراق‌آميز بدانيد، حداقل بايد بگوييم كه ميدان رقابت است؛ مثل ميدان ورزش و زمين فوتبال. در ميدان فوتبال، سرپرست يك تيم اجازه نمى‌دهد كه تاكتيكهاى او را بازيكنان تغيير دهند. تاكتيكها مشخص است؛ يكى مى‌تواند، يكى نمى‌تواند. نظر، البته آزاد است. ممكن است يكى از اعضاى تيم نظرش اين باشد كه اين تاكتيك يا كلاً غلط است يا اين‌جايش غلط است؛ اما وقتى تاكتيك بازى مشخص شد، آن شخص ديگر حق ندارد آن‌جايى كه بايد باشد، حضور نداشته باشد؛ آن‌جايى كه نبايد باشد، حضور داشته باشد؛ آن‌جايى كه بايد پاس بدهد، ندهد؛ آن‌جايى كه بايد شوت كند، شوت نكند. ميدان سياست خارجى چنين صحنه‌يى است. اين پذيرفته نيست كه اگر من در فلان‌جا كارگزار سياست خارجى جمهورى اسلامى هستم و عقيده‌ام اين است كه اين سياست نظام غلط است، بر طبق عقيده‌ى خودم رفتار كنم؛ نه، اين به شكست كشاندن كل بازى است.(4)

 

کوهنوردی، پیشرفت

شما مثل كوهنوردى هستيد كه بايد برويد و به قله برسيد. شما الان داريد در پيچ وخم هاى اول راه حركت مى كنيد، كه گاهى عرق آدم هم درمى آيد. به موفقيت هاى ابتدايىِ راه قانع نشويد؛ نگاه كنيد ببينيد قله كجاست. بايد زحمت بكشيد و دشوارى ها را تحمل كنيد تا بتوانيد به قله برسيد.(5)


کوهنوردی، تقوا

تقوا يعنى چه؟ تقوا، يعنى مراقب بودن و دچار غفلت نشدن. اين‌كه مى‌گويند پرهيزگارى؛ اين پرهيز، غير از آن معناى پرهيزى است كه نخوردن و نرفتن و اقدام نكردن است. تقوا، يعنى انسان حالت پرهيز و برحذر بودن داشته باشد؛ پرهيز كند از اين‌كه بلغزد؛ پرهيز كند از اين‌كه با سر در جايى سرنگون شود. وقتى شما در يك مسير كوهستانى كوهنوردى مى‌كنيد، يا فرضاً از سينه‌ى كوه بالا مى‌رويد، هر قدمى كه شما برمى‌داريد، تعيين‌كننده است. اگر نسبت به هر قدمى بى‌توجّهى كنيد، سرنوشت شما به مخاطره مى‌افتد؛ لذا هر قدمى را كه برمى‌داريد، ناچاريد با دقّت برداريد؛ يعنى جاى پا را امتحان كنيد، بعد بگذاريد. اين معناى تقواست و در همه‌ى امور زندگى سارى و جارى است.(6)

 

کوهنوردی، مشکلات

مشكلات آنها با مشكلات ما فرق هم ميكند. مشكلات اقتصادى و بحران اقتصادى اروپا با مشكلات اقتصادى‌اى كه ما احياناً دچارش ميشويم، متفاوت است. مشكلات ما مثل مشكلات يك گروه كوهنورد است كه دارد در راهى حركت ميكند. راه سختى است و البته مشكلاتى دارد؛ گاهى آب ميخواهند، گاهى غذا ميخواهند، گاهى مشكلات دارند، گاهى به يك مانعى برخورد ميكنند؛ اما دارند طرف بالا ميروند. مشكلات ما از اين قبيل است. مشكلات اروپائى‌ها مثل اتوبوسى است كه زير بهمن گير كرده. سالها خود آنها بدون اينكه بدانند، مقدمات اين مشكل را فراهم كردند.(7)

 

شطرنج، سیاست

من پيغام دادم، گفتم اين را شما داريد شروع ميكنيد، اما نميتوانيد تا آخر كنترل كنيد؛ مى‌آيند ديگران سوءاستفاده ميكنند. حالا ديديد آمدند سوءاستفاده كردند. مرگ بر اسرائيل را خط زدند! مرگ بر آمريكا را خط زدند! معناى اين كار چيست؟ آنى كه وارد عرصه‌ى سياست ميشود، بايد مثل يك شطرنج‌باز ماهر هر حركتى را كه ميكند، تا سه تا چهار تا حركت بعد از او را هم پيش‌بينى كند. شما اين حركت را ميكنى، رقيبت در مقابل او آن حركت ديگر را خواهد كرد؛ بايد فكرش باشى كه تو چه حركتى خواهى كرد. اگر ديدى در آن حركت دوم، تو درميمانى، امروز اين حركت را نكن؛ اگر كردى، ناشى هستى - حالا تعبير بهترش اين است - توى اين كار، توى اين بازى، توى اين حركت، ناشى هستى، ناواردى. اينها نميفهمند چه كار ميكنند؛ يك حركتى را شروع ميكنند، ملتفت نيستند كه در حركات بعد و بعد و بعد، چطور در خواهند ماند؛ مات خواهند شد. اينها را بايد محاسبه ميكردند. مطلب اصلى اين بود. زير سؤال رفتن انتخابات، مواجه كردنِ مجموعه‌اى از مردم - آنها هيچ نيت سوئى هم ندارند؛ وارد ميدان انتخابات شدند، طبق عقيده‌شان عمل كردند؛ خيلى هم خوب - با نظام، با كشور، با حركت عمومى كشور، اينها كارهاى كوچكى نيست. اگر شما منصفيد، آن حركتهاى جانبى را، آن قضاياى جانبى را ببينيد، اهميتش را هم در نظر داشته باشيد؛ اما مهمتر بودنِ اين را هم در نظر داشته باشيد.(8)

 

شطرنج، حمله دشمن

ببينيد، اين اصطكاكى كه منجر به انحلال فرهنگى مى‌شود، فقط در آن شرايطى وجود دارد كه موضعگيرى قاطعى در اين طرف نباشد؛ والّا آن اصطكاكى كه شما فرموديد، در مبارزه وجود دارد. الان راه حلى كه به ذهن شما مى‌رسد، همان راه حل به ذهن جبهه‌ى مقابل شما هم رسيده است. درست مثل يك ميدان جنگ است؛ طرف حمله‌يى مى‌كند، بعد شما پدافند آن را طراحى مى‌كنيد. او چون خودش اهل كار است، متوجه است كه شما در مقابل اين حركت، فلان حركت را خواهيد كرد؛ مثل يك صفحه‌ى شطرنج. او يا از پيش طرح پدافند شما را در آفند خودش مى‌گنجاند، يا به صورت عمليات جانبى آن را ادامه مى‌دهد. بنابراين، اگر شما الان مى‌بينيد كه از بچه‌مسلمانها به بى‌هنرى، به تعصب، به دگم بودن، به پُرتوقع بودن و از اين قبيل چيزها انتقاد مى‌شود، اين جزيى از طرح حمله است. ما وقتى بدانيم كه اين جزيى از طرح حمله است، طبيعى است كه خودمان را در مقابل اين حمله مصونيتى خواهيم بخشيد.(9)

 

مسابقه دو، هدف

ما آن دونده‌ای هستیم که باید برسیم به خط پایان؛ باید برسیم به خط بُرد. دائم باید بدویم. اینجا شما روی پلاکارد نوشته‌اید در سال 1404 ایران کشوری است توسعه‌یافته. دنباله‌ی چشم‌انداز این است که از کشورهای دیگر در منطقه باید از لحاظ فناوری و چه و چه و چه جلوتر باشد. شما خیال میکنید کشورهای دیگر همین‌طور ایستاده‌اند که ما جلو برویم، آنها حرکت نکنند؟ آنها هم دارند حرکت میکنند. مسابقه‌ی دوندگی است، مسابقه‌ی دو است. اگر وسط راه همت من و شما سست شود، اگر امیدمان کم شود، اگر خیال کنیم که آقا فایده‌ای ندارد، خب نمیرسیم. من از این بیمناکم.(10)

 

دونده قهرمان، ملت ایران

ما مثل آن دونده‌ای هستیم که به طرف مقصدی دارد حرکت میکند، ولی عده‌ای نمیخواهند او برسد و دائم سر راهش مانع درست میکنند؛ از رو مانع‌ها میپرد، هی سنگ بهش میزنند، هی او را ملامت میکنند؛ از اطراف به او فریاد میزنند: نرو، نمیرسی، فایده‌ای ندارد؛ او هم گوشش بدهکار نیست؛ زخمها را میخورد، دردها را تحمل میکند؛ اما راه خودش را ادامه میدهد و میرسد. ملت ایران مثل یک چنین دونده‌ی قهرمانی تا امروز عمل کرده؛ پیش رفته.(11)

 

وزنه برداری،  استقامت

استقامت کردن اساس کار است؛ والّا یک وزنه‌ی سنگین را آدم ضعیفی مثل بنده هم ممکن است بردارد و یک لحظه سرِ دست بلند کند؛ لیکن نمی‌تواند نگه دارد؛ آن را می‌اندازد. قوی و کننده‌ی کار، کسی است که بتواند این وزنه‌ی سنگین را ظرف مدت لازم سرِ دستش نگه دارد. خیلی از ماها نیت‌هایمان خوب است و با نیتِ خوب وارد می‌شویم؛ اما نمی‌توانیم این نیت را نگه داریم؛ این نیت در اثنای راه به موانعی برخورد می‌کند؛ سایش پیدا می‌کند؛ کمرنگ و ضعیف می‌شود و احیاناً یک جاذبه‌ی قویِ معارضی دل را - که جایگاه نیت، دل است - به سوی خودش جذب می‌کند؛ یک وقت نگاه می‌کنید، می‌بینید اصلاً نیت رفت؛ نیت یک چیز دیگر شده؛ آن وقت راه انسان عوض می‌شود.(12)

 

 

مراجع:

1-      بيانات بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ، 26/2/1392

2-      بيانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه، ۱۳۷۴/۰۶/۲۹

3-      بیانات در ديدار جمعى از بانوان برگزيده كشور، 1۳۹۳/۰۱/۳۰

4-      بیانات در ديدار جمعی از مسئولان وزارت امور خارجه، ۱۳۸۳/۰۵/۲۵

5-      بيانات‌ در ديدار جمعی از مخترعان جوان، ۱۳۸۴/۰۱/۳۰

6-      بيانات در ديدار جمعى از دانشجويان، ۱۳۷۹/۰۹/۱۷

7-      بیانات در دیدار كارگزاران نظام، ۱۳۹۱/۰۵/۰۳

8-      بيانات در ديدار جمعى از نخبگان علمى كشور، ۱۳۸۸/۰۸/۰۶

9-      بيانات در ديدار جمعی از هنرمندان، ۱۳۷۰/۰۹/۰۴

10-  بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه‌های استان یزد، ۱۳۸۶/۱۰/۱۳

11-  بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، ۱۳۸۷/۰۴/۰۴

12-  بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت، ۱۳۸۴/۰۶/۰۸